شعر« زنگ آفرینش »که در کتاب فارسی هفتم آمده است ، از مجموعه شعر«به قول
پرستو»برگزیده شده است . بیان ادبی در حد فهم یک نوجوان و حتی کودکان ، ویژگی
آشکار این سروده است.ساختار عمودی شعر ،طرحی داستانی–روایی دارد. شاعر به
خوبی از عنصر جان بخشی بـه اشیا و از شخصیت هـای حیوانی بهـره بـرده اسـت و
از ایـن دیـد بـه گونـه ای یادآور فضـای داستانی « فابل » است.در این سـروده گونه ای
از مراعات نظیر دیده می شـود که در کتـاب فارسی سوم راهنمایی «زنجیره ی معنایی»
یا « شبکه معنایی » نامیده شده است .
صبـح یک روز نـو بهــاری بـود روزی از روز های اول ســال
بچه ها در کلاس جنگل سبز جمع بودند،دور هم خوش حال
بچه هـــا گـــــرم گفتگو بودنـــد باز هم در کلاس ،غوغا بود
هر یکی برگ کوچکی در دست بــــاز انگار زنـگ انشا بـــــود
تا معلم ز گرد راه رسیـد گفت با چهره ای پر از خنده
باز موضوع تازه ای داریم آرزوی شمـــــا در آینـــــده
شبنم از روی گل بر خاست گفت : می خواهم آفتاب شوم
ذره ذره به آسمـــان بــروم ابر باشم ، دوبـــــاره آب شوم
دانـــه آرام بـــر زمیــن غلتیـــد رفت و انشای کوچکش را خواند
گفت : باغی بزرگ خواهم شد تا ابـد ، سبـز سبـز خواهم ماند
غنچه هم گفت : گر چه دلتنگم مثل لبخند باز خواهم شد
بــا نسیـــم بهـــار و بلبل بـــاغ گـرم راز و نیـاز خواهم شد
جوجه گنجشک گفت : می خواهم فارغ از سنگ بچه ها باشم
روی هـــر شاخه جیک جیک کنــم در دل آسمــــان رها باشــم
جوجه کوچک پرستو گفت : کاش با باد ، رهسپار شوم
تا افق های دور ، کوچ کنم بـــــاز پیغمبـر بهـــــار شوم
جوجه های کبوتران گفتند : کاش می شد کنار هم باشیم
توی گلدسته های یک گنبد روز و شب زائـــر حـــرم باشیم
زنـــگ تفریح را کـــه زنجــــــره زد باز هم در کلاس ، غوغا شد
هر یک از بچه ها به سویی رفت ومعلم ، دوبـــــاره تنهـــا شد
با خودش زیر لب چنین می گفت آرزوهایتـان چه رنگین است
کاش روزی بــه کام خود برسیـد بچه ها ، آرزوی من این است
لغات درس ومعانیشان:
حرم :داخل مکان زیارتی
گرم: مشغول سر گرم غوغا :اشوب و فریاد همهمه
انگار :گویی ذره ذره :کم کم
ابد: جاودان غلتید:از پهلویی به پهلوی دیگر چرخید
موضوع مطلب دل تنگ ناراحت غمگین
فارغ اسوده راحت افق کرانه های اسمان
پیغمبر پیام اور گل دسته مناره
گنبد سقف بزرگ که به شکل نیم کره است زائر دیدار کننده
کام ارزو میل خواسته زنجره سیر سیرک نوعی حشره که از خود صدا تولید میکند
دانلود درس: http://s1.picofile.com/file/7953245692/%D8%B2%D9%86%DA%AF_%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%B4.ppsx.html
قیصر امین پور شاعر درس:
قیصر امینپور (زادهٔ ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ گتوند - مرگ ۸ آبان ۱۳۸۶ تهران) شاعر معاصر ایرانی بود
زندگی
قیصر امینپور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در شهرستان گتوند در استان خوزستان به دنیا آمد. در سال ۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی پس از مدتی از این رشته انصراف داد
قیصر امینپور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایاننامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایاننامه در سال ۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تا سال ۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعر ِ هفتهنامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر میگرفت. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
دکتر قیصر امینپور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امینپور در سال ۸۲ بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.وی در سال 1386 بر اثر بیماری کلیه و قلب دار فانی را وداع گفت.
آثار
از وی در زمینههایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شدهاست که به آنها اشاره میکنیم:
- طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)،
- منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، ۱۳۶۵)،
- مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)،
- بیبال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰)
- مجموعه شعر آینههای ناگهان (۱۳۷۲)،
- به قول پرستو (شعر نوجوان، ۱۳۷۵).
- گزینه اشعار (۱۳۷۸، مروارید)
- مجموعه شعر گلها همـه آفتابگرداناند (۱۳۸۰، مروارید)،
- دستور زبان عشق (۱۳۸۶، مروارید) اشاره کرد.
«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارشها، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.
دانش های زباین وادبی:
جمله مجموعه اى است به هم پیوسته از کلمات که
پیامى را بیان مى کند. جمله داراى اجزاءو ارکان است
. ارکان جمله آن قسمتهایی هستند که اگر حذف
شوند،ساختمان جمله از هم میپاشد. اجزاى جمله آنها
هستند که حذفشان به ساختمان جمله آسیبى نمى
رساند .هنگام سخن گفتن یا نوشته برای انتقال پیام به
شنونده یا خواننده از جمله استفده می شود.
تشخیص:
هر گاه با نسبت دادن عمل، حالت یا صفتی انسانی به
یک غیر انسان، به آن جلوه انسانی ببخشیم، آدم نمایی
شکل میگیرد.
هر گاه صفات انسان را به غیر جاندار ربط بدیم از
تشخیص استفاده کردیم مثال: من این کتاب را می
خوانم این کتاب من را به خواندنش دعوت می کند.
نکات املایی:
تشخیص شکل صحیح حروف و درست نویسی از
اهداف املاست.
در هنگام نوشتن املا از به کاربردن واژه های هم آوا به
جای یکدیگر پرهیز شود.
واژه های هم آوا:
کلمات هم آوا، کلماتي هستند که به يک صورت تلفظ و خوانده مي شوند،امّا شکل نوشتاري
و مـعنای آن ها مـتفاوت است. هريک از واژه هاي هم آوا، معنا و کاربردهاي جداگانه اي دارند و
نمي توان آنها را به جاي هم به کار برد. مـعروف ترين واژه هاي هـم آوا در زبـان فارسی زبان
فارسي عبارتند از:
عاجل: شتاب کننده , حال
آجل: آينده
اثاث: لوازم خانه
اساس: بنياد، پايه
عمل: کار
امل: آرزو
الغا: لغو کردن
القا: آموختن
براعت: برتري
برائت: بيزاري
صواب: درست، صحيح
ثواب: پاداش اخروي
جزر: پس رفت آب دريا
جذر: ريشه ي دوم عددي را گرفتن
هايل: ترسناک
حايل: واسط
حوضه : حوض
حوزه: ناحيه
حياط : محوّطه ي جلوی خانه
حيات: زندگي
خاست : بلند شد
خواست: طلبيد
خار: تيغ گل
خوار:کوچک و حقير
خيش: گاو آهن
خويش: خود
ذرع: مقياس طول
زرع: کاشتن
صورچي: شيپور چي ، نوازنده صور
سورچي : راننده دليجان ، کسي که
هدايت دليجان رابرعهده دارد.
سبا: نام سرزمين
صبا: نوعي باد
سفر: کوچ کردن
صفر: نام ماه قمري
سفير: نماينده، فرستاده
صفير: صدا،خروش
توفان: توفنده، غرّان
طوفان: بادو باران
امارت: فرمان روايي
عمارت: آباد کردن
اَلَم: درد ورنج
عَلَم:درفش، پرچم
قضا: سرنوشت، تقدير (غزا:جنگ)
غذا: خوراک
غدر: حيله وفريب
قدر: ارزش
غدير: برکه، نام يکي از اعياد مسلمين
قدير: قادر(از صفات خداوند )
مسطور: نوشته شده
مستور: پوشيده
مطبوع: خوشايند
متبوع: موردتبعيت
مريز: نریز- فعل امر منفي از ريختن
مريض: بيمار
منصوب: گماشته شده
منسوب: نسبت داده شده
نغز: دلکش، شيرين
نقص: شکستن
نواحي: ناحيه ها
نواهي: نهي شده ها
نثر: نوعي نوشته، پراکندن
نصر: ياري کردن
تحديد: حدّ و مرز مشخص کردن
تهديد: ترساندن
عاجل: شتاب کننده , حال |
آجل: آينده
|
اثاث: لوازم خانه |
اساس: بنياد، پايه
|
عمل: کار |
امل: آرزو
|
الغا: لغو کردن |
القا: آموختن
|
براعت: برتري |
برائت: بيزاري
|
صواب: درست، صحيح |
ثواب: پاداش اخروي
|
جزر: پس رفت آب دريا |
جذر: ريشه ي دوم عددي را گرفتن
|
هايل: ترسناک |
حايل: واسط
|
حوضه : حوض |
حوزه: ناحيه
|
حياط : محوّطه ي جلوی خانه |
حيات: زندگي
|
خاست : بلند شد |
خواست: طلبيد
|
خار: تيغ گل |
خوار:کوچک و حقير
|
خيش: گاو آهن |
خويش: خود
|
ذرع: مقياس طول |
زرع: کاشتن
|
صورچي: شيپور چي ، نوازنده صور |
سورچي : راننده دليجان ، کسي که هدايت دليجان رابرعهده دارد.
|
سبا: نام سرزمين |
صبا: نوعي باد
|
سفر: کوچ کردن |
صفر: نام ماه قمري
|
سفير: نماينده، فرستاده |
صفير: صدا،خروش
|
توفان: توفنده، غرّان |
طوفان: بادو باران |
امارت: فرمان روايي |
عمارت: آباد کردن
|
اَلَم: درد ورنج |
عَلَم:درفش، پرچم
|
قضا: سرنوشت، تقدير (غزا:جنگ) |
غذا: خوراک
|
غدر: حيله وفريب
|
قدر: ارزش |
غدير: برکه، نام يکي از اعياد مسلمين
|
قدير: قادر(از صفات خداوند ) |
مسطور: نوشته شده |
مستور: پوشيده
|
مطبوع: خوشايند |
متبوع: موردتبعيت
|
مريز: نریز- فعل امر منفي از ريختن |
مريض: بيمار
|
منصوب: گماشته شده |
منسوب: نسبت داده شده
|
نغز: دلکش، شيرين |
نقص: شکستن
|
نواحي: ناحيه ها |
نواهي: نهي شده ها
|
نثر: نوعي نوشته، پراکندن |
نصر: ياري کردن
|
تحديد: حدّ و مرز مشخص کردن |
تهديد: ترساندن |
نکات انشایی:
برای خیال انگیزتر کردن نوشته ها می توان از شیوه انسان
نمایی پدیده ها یا جان بخشی به اشیا استفاده کرد.
برای آنکه زیباتر بنویسیم باید عناصر زیبایی سخن رابشناسیم.
((ممنون از توجه تون))